سپهبد بهرام چوبینبهرام چوبین، سپهبد شمال (شهربان آذربایجان و ماد) پسر وهرام گشسب از دودمان مهران، از مردم ری و سردارِ هرمز چهارم (حک :۵۷۹ـ۵۹۰میلادی) بود که بر وی شورید و در زمان خسرو پرویز با توطئه او و خُرّاد برزین به دست قلون کشته شد. [۱]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۱۶۳ـ۱۶۴، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
بَهْرامِ چوبین، سردار ساسانی و مدعی سلطنت در روزگار هرمزد چهارم و خسرو پرویز که مدتی کوتاه (۵۹۰-۵۹۱م) برتخت شاهی نشست و سرگذشت وی با حماسه و افسانه درآمیخت و در روایات ایرانی و متون اسلامی شهرت یافت. با این که او از خاندان ساسانی نبود، گاه وی را در فهرست پادشاهان ساسانی آورده، و او را بهرام ششم خواندهاند.فهرست مندرجات۲ - لقب و معنای بهرام چوبین ۳ - داستان بهرام چوبین در شاهنامه ۴ - نسب و مهارت در تیراندازی ۵ - بهرام در منابع موجود ۶ - شورش علیه ساسانیان ۷ - دلاوری و جنگآوری ۸ - سرانجام بهرام چوبین ۹ - سیمای حماسی بهرام ۱۰ - نام بهرام در نظم و نثر فارسی ۱۱ - بهرامهای دیگر در متون تاریخی ۱۲ - نام بهرام در سنگنگاره و ادبیات مکاشفهای ۱۳ - فهرست منابع ۱۴ - پانویس ۱۵ - منبع ۱ - بهرام چوبین در منابعبهرام (دربارۀ این واژه، نک: ه د، بهرام گور) که «مِهربَنْدَک» نامیده میشد، [۲]
Justi, F, Iranisches Namenbuch, Hildesheim, ۱۹۶۳، ج۱، ص۳۶۳.
[۳]
Markwart, J,Ērānšahr, Berlin, ۱۹۰۱، ج۱، ص۶۵.
[۴]
Markwart, J,Ērānšahr, Berlin, ۱۹۰۱، ج۱، ص۸۳.
از خاندان مهران (یکی از ۷ خانوادۀ بزرگ عصر اشکانی و ساسانی) و از مردم ری بود [۵]
Justi, F, Iranisches Namenbuch, Hildesheim, ۱۹۶۳، ج۱، ص۳۶۳.
[۶]
Nöldeke, Th, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden, ۱۹۷۳.
و پدرش، بهرام گُشْنَسب مرزبانی ری را برعهده داشت. [۷]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۳۸، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۸]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۴۱، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۹]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۴۱۷، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۱۰]
احمد دینوری، الاخبارالطوال، ج۱، ص۷۹، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
[۱۲]
Justi, F, Iranisches Namenbuch, Hildesheim, ۱۹۶۳، ج۱، ص۳۶۳.
سرگذشت بهرام چوبین ظاهراً موضوع داستان تاریخی مستقلی بوده است، زیرا خداینامگ، مأخذ اصلی شاهنامه، منحصر به سرگذشت شاهان بوده و داستان بهرام چوبین باید از منبعی غیر از آن به دست گردآورندگان شاهنامه ابومنصوری و فردوسی رسیده باشد. [۱۳]
محمد امین ریاحی، فردوسی: زندگی، ج۱، ص۲۸، اندیشه و شعر او، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۴]
محمد امین ریاحی، فردوسی: زندگی، ج۱، ص۶۰، اندیشه و شعر او، تهران ۱۳۷۵ ش.
بعلاوه، ابن ندیم از کتابی عربی به نام «بهرام شوس» از جبلة بن سالم بن عبدالعزیز یاد کرده است که از اصلی پهلوی و مفقود ترجمه شده بوده است. مسعودی [۱۶]
علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۱۸، چاپ شارل پلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
نیز به اثری در شرح کارهای بهرام چوبین اشاره کرده و ابراهیم بیهقی [۱۷]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۳۲۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
متذکر شده است که به دستور خسرو پرویز، شرح جنگهای او را با بهرام چوبین نگاشته بودهاند و بنابراین، نمی توانسته از شائبه غرض خالی باشد. [۱۸]
محمد علی اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ج۱، ص۳۹۶، تهران ۱۳۴۸ ش.
این داستان که به دور از خیال پردازی نبوده، به متون پس از اسلام راه یافته است. [۲۰]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری:تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۷۴۱۸۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲۱۳۸۷/۱۹۶۲ ۱۹۶۷).
[۲۱]
محمد بن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی: تکمله و ترجمة تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۷۷ـ۱۰۸۹، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین گنابادی، تهران ۱۳۵۳ ش.
[۲۲]
عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ ثعالبی مشهور به غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۴۱۴ـ۴۳۷، ج ۱، ترجمة محمد فضائلی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۲۳]
ابن بلخی، فارس نامه، ج۱، ص۹۸ـ۱۰۲، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن ۱۹۲۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
[۲۴]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۹۰ـ۹۳، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲ - لقب و معنای بهرام چوبینلقب بهرام به شکلهای چوبین (معرّب آن: جوبین)، چوبینه، شوبین، شوبینه و سونیر آمده است، [۲۶]
فتح بنداری، الشاهنامه، ج۲، ص۱۷۶، به کوشش عبدالوهاب عزام، تهران، ۱۹۷۰م.
[۲۷]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۳۷، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۳۰]
سعید بنبطریق، التاریخ المجموع علی التحقیق و اتصدیق، ج۱، ص۲۱۳، به کوشش لویس شیخو، بیروت، ۱۹۰۵م.
اما دربارۀ معنی و دلیل کاربرد آن اتفاق نظر وجود ندارد. مسعودی بهرام را از فرزندان چوبین، پسر میلاد دانسته است، [۳۱]
علی مسعودی، مروجالذهب، ج۱، ص۲۷۱، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
اما به روایت فردوسی [۳۲]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۳۷، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
و بلعمی [۳۳]
محمد بلعمی، ترجمه تاریخ طبری، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۳۷ش.
[۳۴]
محمد بلعمی، تاریخ، ج۲، ص۱۰۷۷، به کوشش محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران، ۱۳۵۳ش.
وی دراز بالا و خشک اندام بود و از این رو، چوبین خوانده میشد. [۳۵]
عبدالقادر بغدادی، لغت شهنامه، ج۱، ص۳۶، به کوشش ک زالمان، سن پترزبورگ، ۱۸۹۵م.
[۳۶]
محمدحسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، ج۱، ص۳۲۴، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۳۰ش.
[۳۷]
ملکه ملکزاده (بیانی)، پژوهش دربارۀ سکههای بهرام ششم (چوبینه)، ج۱، ص۵۳، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۴ش، س۱۰، شم ۱.
درعین حال، در بعضی از نسخههای کتاب بلعمی تعبیر عامیانهای دربارۀ لقب شوبین آمده است. [۳۸]
محمد بلعمی، ترجمه تاریخ طبری، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۳۷ش.
از میان محققان جدید، برخی لقب بهرام را با واژۀ دیلمی ژوبین یا زوبین، به معنی نیزه مربوط دانسته، [۳۹]
Minorsky, V, Reviews of Books, Middle East, JRAS, ۱۹۳۹، ج۱، ص۱۰۸.
و برخی دیگر شوبین و چوبین را شکلهای تحریف یافتۀ واژۀ شواتیر یا شیواتیر (لقب آرش) شمردهاند. [۴۰]
جلال خالقی مطلق، دربارۀ لقب بهرام، ج۱، ص۱۶۲، سردار مشهور ساسانی، یادنامۀ دکتر احمدتفضلی، به کوشش علی اشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۴۱]
مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۹۰، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۴۲]
عبدالرحمان عمادی، ورهام روز و بهرام چوبین رازی در عقاید قدیم، ج۱، ص۴۳۴-۴۴۰، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۶۵ش، ج۲۶.
۳ - داستان بهرام چوبین در شاهنامهدر شاهنامه داستان بهرام چوبین در حدود چهارهزار بیت را در بر میگیرد. [۴۳]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۱۴ـ۷۰، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
[۴۴]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۱۰۵، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
[۴۵]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۱۶۸، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
هرمز او را، که سرداری کشیده بالا و لاغر اندام و بدان سبب ملقب به چوبین است، [۴۶]
برای بحث مبسوط درباره لقب وی رجوع کنید به، حسین فریار، ج۱، ص۶۱۶ـ ۶۱۷، (درباره) «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، راهنمای کتاب، سال ۱۲، ش ۹و۱۰ (آذر و دی ۱۳۴۸).
[۴۷]
برای بحث مبسوط درباره لقب وی رجوع کنید به، عبدالرحمان عمادی، ج۱، ص۴۳۴ـ۴۴۰، «ورهرام روز و بهرام چوبین رازی در عقاید قدیم»، فرهنگ ایران زمین، ج ۲۶، (بهار۱۳۶۵).
با سپاهی از چهل سالگان، همراه درفش شاهی، به نبرد با ساوه شاه در دشت مرو میفرستد. بعد از شکست ساوه شاه، بهرام گنج پرموده، پسر وی، را برای هرمز میفرستد. اما آیین گشسب، دبیر هرمز، چنین مینماید که بهرام اندکی از آن گنج را فرستاده است. هرمز خشمگین، با فرستادن نامه ای توهین آمیز و دوکدان و جامه ای زنانه، به کنایه بهرام چوبین را تحقیر میکند. بهرام سپاه را به داوری میخواند و لشکریانش او را به شورش بر ضد هرمز بر میانگیزند. دیدار اسرارآمیز بهرام چوبین با بانویی در کاخ جادو، سردار را دگرگون میکند و او با فرستادن خنجرهایی خمیده هرمز را تهدید به شورش میکند. بهرام چوبین به ری میرود و با زدن سکه به نام خسرو، هرمز را بر پسر بدگمان میکند. در پی قتل هرمز به دست بندویه و بسطام، بهرام چوبین در تیسفون بر تخت شاهی مینشیند و در نبرد نهروان با شکست خسرو او را وادار به پناه بردن به قیصر روم میکند. بهرام چوبین بار دیگر با خسرو که به یاری قیصر سپاهی فراهم آورده در دشت دوک روبرو میشود و با وجود دلاوری، در نبرد نهایی، از برابر خسرو میگریزد و در راه از پیرزنی که به او نان جوین و «نبیدی تیره» در کدو میدهد میشنود که از نژادِ شاهی خسرو شکست خورده است.۴ - نسب و مهارت در تیراندازیبهرام چوبین خود را از تبار اشکانیان میدانست و برخی منابع، وی را از فرزندان پهلوان ایرانی گُرگین، پسر میلاد، و نیز از نسل تیرانداز مشهور ایرانی دانستهاند. [۴۸]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۹، ص۲۹-۳۰، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۴۹]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۹، ص۳۲، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۵۰]
عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۹۰، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۵۱]
عبدالقادر بغدادی، لغت شهنامه، ج۱، ص۳۶، به کوشش ک زالمان، سن پترزبورگ، ۱۸۹۵م.
به روایت طبری، بهرام چوبین را در تیراندازی با آرش همانند میکردند. از اینرو، شاید منسوب کردن بهرام به آرش به سبب مهارت او در تیراندازی بوده است. [۵۴]
حاشیۀ ۵، Nöldeke, Th, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden, ۱۹۷۳، ج۱، ص۲۷۹.
شهرت بهرام چوبین در تیراندازی بدان پایه بوده است که ابن ندیم از کتابی در آیین تیراندازی نام میبرد و آن را احتمالاً به بهرام چوبین (و یا بهرام گور) نسبت میدهد. در شاهنامه نیز وصف تیراندازی بهرام به شابه (سابه، ساوه) شاه، فرمانروای ترکان بسیار شبیه وصف تیراندازی رستم به اشکبوس است. شباهت این دو صحنه، نمودار همانندی این دو پهلوان در جنگاوری و تیراندازی از نگاه فردوسی است. [۵۶]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، تهران، ۱۳۶۸ش.
از میان خاندانهای حکومتگر در ایران پس از اسلام، نه تنها سامانیان خود را به بهرام چوبین منسوب میکردند، [۵۷]
محمد نرشخی، تاریخ بخارا، ج۱، ص۸۲، ترجمۀ احمدبن محمدقبادی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۵۸]
ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیة، ج۱، ص۳۹، به کوشش زاخاو، لایپزیک، ۱۹۲۳م.
[۵۹]
احمد منینی، شرحالیمینی (الفتحالوهبی)، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۸، قاهره، ۱۲۸۶ق.
بلکه فرمانروایان ناحیۀ سریر در اطراف دریای خزر نیز خود را از فرزندان وی میشمردند. [۶۰]
ابراهیم اصطخری، مسالک و ممالک، ج۱، ص۱۸۰، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵ - بهرام در منابع موجوددر منابع موجود، شاهنامۀ فردوسی سرگذشت بهرام چوبین را با تفصیل بسیار نقل کرده است. بجز این، در کتابهایی مانند: غرر اخبار .... ثعالبی مرغنی، الخبار الطوال دینوری، نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب و تاریخ بلعمی شرح حال بهرام چوبین، نسبت به دیگر منابع، با جزئیات بیشتر روایت شده است، در این کتابها، داستان زندگی بهرام چوبین در یک مسیر مشخص سیر میکند و بنابراین، ممکن است تمام این گزارشها از یک منبع گرفته شده باشند. بلعمی تأکید میکند که طبری در تاریخ خود اخبار بهرام چوبین را به تمامی نیاورده است و میگوید: «من به کتاب اخبار عجم تمام یافتم و بگویم». [۶۱]
محمد بلعمی، ترجمه تاریخ طبری، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۳۷ش.
مسعودی به کتابی مستقل اشاره میکند که ایرانیان در سرگذشت بهرام چوبین فراهم آورده بودند [۶۲]
علی مسعودی، مروجالذهب، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
و ابن ندیم از کتاب بهرام شوبین (در متن تصحیف شده است: شوس) نام میبرد که جبلة بن سالم آن را از پهلوی به عربی برگردانده بود. بدین ترتیب، به نظر میرسد با استفاده از همین ترجمه، مورخان عرب زبان، ماجرای زندگی بهرام چوبین را در کتابهای خود نقل کردهاند، چنان که احتمالاً فردوسی و یا گردآورندگان شاهنامۀ ابومنصوری نیز از این ترجمه، یا از یک متن منثور فارسی بهره بردهاند [۶۴]
Nöldeke, Th, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden, ۱۹۷۳، ج۱، ص۴۷۵.
[۶۵]
محمدامین ریاحی، فردوسی، ج۱، ص۲۸، تهران، ۱۳۷۵ش.
و شاید برخی از نویسندگان غیرایرانی و غیرمسلمان (مانند موسی خورنی) نیز با کتاب شرح حال بهرام چوبین آشنا بودهاند. [۶۶]
Markwart, J,Ērānšahr, Berlin, ۱۹۰۱، ج۱، ص۸۴.
همچنین براساس گزارشی، به فرمان خسروپرویز دربارۀ جنگهای او با بهرام چوبین و پیروز شدن وی بر بهرام کتابی نوشتند که شاهنشاه ساسانی مقدمۀ آن را نپسندید، تا دبیری جوان مقدمهای برآن نوشت و خسرو را خرسند ساخت، [۶۷]
ابراهیم بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۳۲۹، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، مکتبة نهضة مصر.
اما معلوم نیست این کتاب همان نوشتهای باشد که ابنندیم از آن نام برده است. به هرحال، کتابی که به امر خسروپرویز تألیف شده بود، بخشی از تاریخ رسمی ساسانیان، و احتمالاً جزئی از خداینامه بوده است. اما متنی که مورد استفادۀ نویسندگان ایرانی و عرب پس از اسلام قرار گرفته، ظاهراً جنبۀ داستانی داشته، و در آن از اعمال پهلوانی بهرام چوبین یاد شده است. نویسندۀ متن پهلوی داستان بهرام چوبین با اینکه بهرام را میستاید و از پهلوانیهای او به بزرگی یاد میکند، با شاهنشاه ساسانی موافق بوده است و بر قانونی بودن سلطنت ساسانیان تأکید میکند. این کتاب که اکنون متن اصلی و ترجمۀ عربی آن در دست نیست، در اواخر روزگار ساسانیان، شاید در عصر بوران (دختر خسروپرویز) و یا در نخستین سالهای فرمانروایی یزدگرد سوم نوشته شده، و بعدها وارد متون دورۀ اسلامی شده است. [۶۸]
Nöldeke, Th, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden, ۱۹۷۳، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۸.
[۶۹]
محمد محمدی ملایری، تاریخ و فرهنگ ایران، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۷، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۷۰]
محمدامین ریاحی، فردوسی، ج۱، ص۶۰، تهران، ۱۳۷۵ش.
به هرحال، پرداختن داستان بهرام چوبین به دور از غرض ورزی نبوده، و احتمالاً وی نابکارتر از آنچه بوده، نمایانده شده است. این داستان برمبنای تضاد میان مشروعیت پادشاه ساسانی و صلاحیت بهرام چوبین استوار شده است. [۷۱]
محمدعلی اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ج۱، ص۳۹۶، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۷۲]
جلال خالقی مطلق، عناصر درام در برخی از داستانهای شاهنامه، ج۱، ص۹۰، تنپهلوان و روان خردمند، به کوشش شاهرخ مسکوب، تهران، ۱۳۷۴ش.
۶ - شورش علیه ساسانیاندر منابع موجود، داستان بهرام چوبین با ماجرای نبرد او با فرمانروای ترکان، شابه شاه آغاز میشود. بهرام که مرزبان بَردَع و اردبیل، یا آذربایجان بود، [۷۳]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۳۸، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۷۴]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۴۳، به کوشش زتنبرگ، پاریس، ۱۹۰۰.
به همراه سپاهی ۱۲هزار نفری از ۴۰ سالگان و با دردست داشتن درفش رستم دستان لشکر ترکان را درهم شکست، شابه شاه را کشت و غنایم بسیار به چنگ آورد. سپس بهرام گنجهای ترکان را نزد هرمزد چهارم فرستاد، اما نزدیکان پادشاه ساسانی از وی بدگویی کردند. هرمزد نیز که از بهرام آزرده شده بود، لباسی زنانه با دوکدانی و نامهای پرخاش آمیز برای او فرستاد. بهرام ترفندی به کار بست، لباس را پوشید، دوکدان را پیش خود نهاد و سربازانش را فراخواند. سپاهیان که او را در آن حال دیدند، از هرمزد بیزاری جستند و اعلام کردند که دیگر وی را شاهنشاه ایران نمیدانند. ازاین زمان، شورش بهرام چوبین بر ضد حکومت ساسانیان آغاز شد [۷۵]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۴۱-۳۹۹، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۷۶]
احمد دینوری، الاخبارالطوال، ج۱، ص۷۹-۸۲، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
[۷۷]
محمد بلعمی، تاریخ، ج۲، ص۱۰۷۷-۱۰۸۰، به کوشش محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران، ۱۳۵۳ش.
۷ - دلاوری و جنگآوریپس ار این وقایع، سرگذشت و اعمال پهلوانی بهرام چوبین مورد توجه قرار گرفت و به تدریج، وارد قلمرو حماسه و خیال پردازی شد؛ چنان که آغاز داستان بهرام در شاهنامه نیز با افسانه آمیخته است. درواقع، بهرام چوبین تنها پهلوان دوران تاریخی است که میتواند با پهلوانان بزرگ دوران داستانی شاهنامه برابری کند. [۷۸]
محمدعلی اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ج۱، ص۳۹۸-۳۹۰، تهران، ۱۳۴۹ش.
دلاوری بهرام چوبین چنان است که در شاهنامۀ هرمزد او را با رستم همانند میکند و حتی ترکان وی را در میدان جنگ برتر از رستم میدانند. [۷۹]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۴۵-۳۷۳، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
افزون براین، بجز دو داستان معروف به «هفتخان» در شاهنامه، جای پای رویدادهای هفتخانی در داستان بهرام چوبین نیز دیده میشود که از جملۀ آنهاست، کشتن اژدهایی در چین به دست وی. به این ترتیب، آخرین اژدهاکشی در شاهنامه به وسیلۀ بهرام چوبین روی میدهد که وی اژدهایی آدمخوار را به نام شیرْکَپّی از پای در میآورد. [۸۰]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۱، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۸۱]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۸۰۸، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۸۲]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۹۹۶-۹۹۷، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۸۳]
منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، ج۱، ص۷۳، شیراز، ۱۳۶۵ش.
[۸۴]
منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، ج۱، ص۹۹، شیراز، ۱۳۶۵ش.
[۸۵]
منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، ج۱، ص۱۰۷، شیراز، ۱۳۶۵ش.
اژدهاکشی بهرام چوبین در شاهنامه، یادآور نبردهای بهرام گور با اژدهایان است؛ چنان که این دو پهلوان برای کشتن اژدها از سلاحهایی مشابه استفاده میکنند و همانندی داستان آن دو نشان میدهد که احتمالاً سرچشمهای واحد دارند. [۸۶]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۸۶۸-۸۶۹، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۸۷]
منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، ج۱، ص۱۴۵، شیراز، ۱۳۶۵ش.
[۸۸]
منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، ج۱، ص۲۲۱، شیراز، ۱۳۶۵ش.
روایتهای دلاوری بهرام چوبین و بهرام گور چنان متعدد و مشهور، و آن اندازه شبیه به هم بوده است که به گزارش بلعمی، درمیان تمام پادشاهان ایران، این دو تن بیش از همه به شجاعت و مردی نامبردار بودهاند. [۸۹]
محمد بلعمی، ترجمه تاریخ طبری، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۳۷ش.
از جمله نشانههای جنگاوری بهرام چوبین، پشتههایی است که او از کشتگان ترکان در نبرد با پَرموده (پسر شابه شاه) و سربازان رومی سپاه خسروپرویز ساخته بود و آنها را «بهرامْ تَل» و «بهرامْ چید» مینامیدند. [۹۰]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۸۰، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۹۱]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۹، ص۱۱۳، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۹۲]
محمدحسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۳۰ش.
درعین حال، صحنههای نبرد بهرام چوبین با کوت رومی، مقاتوره (پهلوان باجگیر از خاقان) و نیز شیرکپی در شاهنامه از دیگر نمونههای دلاوریهای اوست. [۹۳]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۴۲۶، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۹۴]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۴۲۷، تهران، ۱۳۶۸ش.
در داستان بهرام چوبین عوامل غیرطبیعی و جادویی نیزگاه مداخله میکنند. از این جمله است: کمک گرفتن شابه شاه از جادوگران برای شکست سپاه بهرام، ملاقات بهرام با زنی تاجدار در کاخ جادویی، کمک ایزد سروش به خسروپرویز برای رهایی از دست بهرام و گمراه شدن آدمیان از سوی دیوان. [۹۵]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۳۶۴، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۹۶]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۴۰۰-۴۰۲، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۹۷]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۹، ص۱۲۱، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۹۸]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۵۶۸-۵۶۹، تهران، ۱۳۶۸ش.
دلاوریها و مهارت وی در سپاهیگری در اندیشه ایرانیان چنان نفوذ کرده بود که تنها داستان پهلوانیهای رستم از آن بالاتر محسوب میشد. [۹۹]
عبدالرحمان عمادی، «ورهرام روز و بهرام چوبین رازی در عقاید قدیم»، ج۱، ص۴۱۲، فرهنگ ایران زمین، ج ۲۶، (بهار۱۳۶۵).
ادعای سامانیان در رسیدن نسبشان به او برای کسب مشروعیت در حکومت، [۱۰۰]
محمد امین ریاحی، فردوسی: زندگی، ج۱، ص۳۸، اندیشه و شعر او، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۰۱]
محمد امین ریاحی، فردوسی: زندگی، ج۱، ص۴۳، اندیشه و شعر او، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۰۲]
ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان فارسی، ج۱، ص۲۰۴، تهران ۱۳۷۲ ش.
از همین روست. همچنین در روایات یهودیان ایران، بهرام چوبین حامی آنان محسوب شده است.۸ - سرانجام بهرام چوبینداستان با شرح دلاوریهای بهرام چوبین در دربار خاقان ادامه مییابد، اما سرانجام با ضربه خنجر ترکی به نام قلون در روز (سه شنبه)، که به پیشگویی اخترشماران روز مرگ او بوده است، از پا درمی آید. [۱۰۳]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۱۶۱ـ۱۶۲، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
گردویه، خواهر و همسر بهرام، سپاه او را به ایران باز میگرداند و به همسری خسرو در میآید [۱۰۴]
عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ ثعالبی مشهور به غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۴۳۶ـ۴۳۷، ج ۱، ترجمة محمد فضائلی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۹ - سیمای حماسی بهرامداستان بهرام چوبین تنها نقل اطلاعات تاریخی نیست؛. [۱۰۵]
بهرام و گلندام، متن کردی و ترجمة فارسی، ضبط و ترجمه و توضیح از قادر فتاحی قاضی، تبریز ۱۳۴۷ ش.
[۱۰۶]
منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۹، شیراز ۱۳۶۵ ش.
سپردن پرچم رستم به او [۱۰۷]
عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ ثعالبی مشهور به غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۴۱۴، ج ۱، ترجمة محمد فضائلی، تهران ۱۳۶۸ ش.
دخالت عوامل جادویی در جنگ وی با ساوه شاه؛ خواب او به تلقین مرد جادو [۱۰۸]
محمد جعفر محجوب، «شاهنامه و فرهنگ عامه»، ج۱، ص۲۵۳ـ ۲۵۵، مجله ایران شناسی، سال ۲، ش ۲ (تابستان ۱۳۶۹).
[۱۰۹]
محمد جعفر محجوب، «شاهنامه و فرهنگ عامه»، ج۱، ص۲۶۰، مجله ایران شناسی، سال ۲، ش ۲ (تابستان ۱۳۶۹).
دیدار او با بانوی اسرارآمیز باغ جادو همه نشان از آن دارد که وی از مرز تاریخ گذشته و سیمایی حماسی یافته است. [۱۱۰]
محمد علی اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ج۱، ص۳۹۱، تهران ۱۳۴۸ ش.
[۱۱۱]
محمد علی اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ج۱، ص۴۰۶ـ ۴۰۸، تهران ۱۳۴۸ ش.
گفتهاند که تضاد میان مشروعیت [۱۱۲]
سفرنامه ناصرخسرو، چاپ نادر وزین پور، تهران ۱۳۶۷ ش.
و صلاحیت [۱۱۳]
متن کردی و ترجمة فارسی، ضبط و ترجمه و توضیح از قادر فتاحی قاضی، تبریز ۱۳۴۷ ش.
هسته اصلی مصیبت نامه بهرام چوبین است. [۱۱۴]
جلال خالقی مطلق، «عناصر درام در برخی از داستانهای شاهنامه»، ج۱، ص۹۰، در تن پهلوان و روان خردمند، چاپ شاهرخ مسکوب، تهران ۱۳۷۴ ش.
[۱۱۵]
محمد علی اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ج۱، ص۴۱۶ـ ۴۱۸، تهران ۱۳۴۸ ش.
در سرگذشت بهرام چوبین، تقدیر نقش اساسی دارد و قهرمان داستان سرانجام، در ستیز مغلوب میشود. بنابراین، به نظر میرسد که بهرام در شورش برضد پادشاه، کاملاً گناهکار نیست، زیرا تقدیر براین عصیان حکم فرماست. [۱۱۶]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۹۶، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۱۷]
هانری ماسه، فردوسی و حماسۀ ملی، ج۱، ص۱۶۹، ترجمۀ مهدی روشن ضمیر، تبریز، ۱۳۷۵ش.
[۱۱۸]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۹، ص۱۶۶، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
داستان بهرام چوبین جزو شاهکارهای فردوسی است و شمار بیتهای گفتاری آن بسیار زیاد است. استفادۀ فردوسی از شیوۀ گفتارنگاری، به وی مجال داده است تا نامههای بسیاری را ضمن داستان بهرام نقل کند. [۱۱۹]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۱۷۹، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۲۰]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۲۳۴-۲۴۰، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۲۱]
قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۷، تهران، ۱۳۶۸ش.
برطبق روایات، سرگذشت بهرام چوبین با توطئۀ خسروپرویز، پادشاه ساسانی و دبیرش، خُرّادِ بُرزین و قتل او به دست ترکی به نام قُلون پوستیندوز، در روز بهرام (روز بیستم هر ماه در تقویم ایرانیان باستان) پایان یافت [۱۲۲]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۹، ص۱۵۹-۱۶۰، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۱۲۳]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۹، ص۱۶۳-۱۶۷، به کوشش رستم علییف و ع آذر، مسکو، ۱۹۷۰م، ج۹، به کوشش آ برتلس و ع نوشین، مسکو، ۱۹۷۱م.
[۱۲۴]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۸۱، به کوشش زتنبرگ، پاریس، ۱۹۰۰.
[۱۲۵]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۱۹۳، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۹۶۹م.
(نوم بهرام، که تصحیف یوم بهرام است). [۱۲۶]
عبدالرحمان عمادی، ورهام روز و بهرام چوبین رازی در عقاید قدیم، ج۱، ص۴۱۰-۴۳۱، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۶۵ش، ج۲۶.
۱۰ - نام بهرام در نظم و نثر فارسیگذشته از سرگذشت پیوسته وی در شاهنامه، عناصری از داستان نیز پشتوانه تلمیحات شعر و ادب بوده است. [۱۲۷]
بدیل بن علی خاقانی، منشآت خاقانی، ج۱، ص۲۸۱، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۲۸]
الیاس بن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، ج۱، ص۱۶۵، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۳۳ ش.
[۱۲۹]
الیاس بن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، ج۱، ص۱۸۵، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۳۳ ش.
[۱۳۰]
محمد قلی سلیم تهرانی، دیوان، ج۱، ص۱۶۵، چاپ رحیم رضا، تهران ۱۳۴۹ ش.
در بسیاری از متنهای نظم و نثر فارسی نام بهرام چوبین در ضمن حکایتها و یا به صورت اشاره آمده است. [۱۳۱]
نظامی گنجوی، خسرووشیرین، ج۱، ص۷۹-۸۰، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۱۳۲]
نظامی گنجوی، خسرووشیرین، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۰، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۱۳۳]
نظامی گنجوی، خسرووشیرین، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۵، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۱۳۴]
حسن نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۹۸-۹۹، به کوشش هیوبرت دارک، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۳۵]
محمد ظهیری سمرقندی، اغراض السیاسة فی اعراض الریاسة، ج۱، ص۱۸۸-۱۹۱، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۱۳۶]
خاقانی شروانی، منشآت، ج۱، ص۲۸۱، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۳۷]
خاقانی شروانی، منشآت، ج۱، ص۳۱۴، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۲ش.
همچنین بنای شهرهای نخجوان و سمندر (نزدیک سریر یا باب الابواب) را به بهرام چوبین نسبت دادهاند. [۱۳۸]
حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، ج۱، ص۸۹، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۹۱۵م.
[۱۳۹]
حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، ج۱، ص۲۵۵، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۹۱۵م.
۱۱ - بهرامهای دیگر در متون تاریخیدر متون تاریخی و ادبی پس از اسلام نیز از افراد دیگری، چون چند تن از پادشاهان ساسانی [۱۴۰]
ابن بلخی، فارس نامه، ج۱، ص۲۰ـ۲۲، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن ۱۹۲۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۴۱]
عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ ثعالبی مشهور به غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۱۸ـ۳۲۴، ج ۱، ترجمة محمد فضائلی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۱۴۲]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۷، ص۲۰۶ـ۲۱۳، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
[۱۴۳]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری:تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲۱۳۸۷/۱۹۶۲ ۱۹۶۷).
[۱۴۴]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری:تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲۱۳۸۷/۱۹۶۲ ۱۹۶۷).
[۱۴۵]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۶۹، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
و نیز بهرام، پسر شاه روم، قهرمان داستان «بهرام و گلندام»، [۱۴۷]
بهرام و گلندام، متن کردی و ترجمة فارسی، ج۱، ص۲، ضبط و ترجمه و توضیح از قادر فتاحی قاضی، تبریز ۱۳۴۷ ش.
سخن رفته است [۱۴۸]
برای دیگر بهرامها رجوع کنید به، ذبیح الله صفا، ج۱، ص۷۹، حماسه سرایی در ایران، تهران ۱۳۵۲ ش.
[۱۴۹]
برای دیگر بهرامها رجوع کنید به، ذبیح الله صفا، ج۱، ص۸۳، حماسه سرایی در ایران، تهران ۱۳۵۲ ش.
[۱۵۰]
برای دیگر بهرامها رجوع کنید به، عبدالملک بن محمد ثعالبی، ج۱، ص۴۱۱، تاریخ ثعالبی مشهور به غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج ۱، ترجمة محمد فضائلی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۱۵۱]
برای دیگر بهرامها رجوع کنید به، احمد منزوی، ج۴، ص۲۶۷۱ـ۲۶۷۲، فهرست مشترک نسخه های خطی فارسی پاکستان، اسلام آباد ۱۳۶۲ـ۱۳۷۰ ش.
[۱۵۲]
برای دیگر بهرامها رجوع کنید به منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، ذیل مادّه، شیراز ۱۳۶۵ ش.
۱۲ - نام بهرام در سنگنگاره و ادبیات مکاشفهایتا پیش از روزگار فتحعلی شاه قاجار، بر دامنۀ جنوبی کوه دز رَشکان (کوه سُرسُره)، نزدیک ری سنگ نگارۀ ناتمامی از عهد ساسانیان وجود داشت که چندتن از شرقشناسان و جهانگردان آن را وصف، و تصویر کردهاند، اما به فرمان پادشاه قاجار این نقش برجشته محو شد تا صورت وی برآنجا نقر شود. به نظر برخی از پژوهشگران، این تصویر از یادگارهای بهرام چوبین بوده است. [۱۵۳]
حسین کریمان، ری باستان، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۲، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۱۵۴]
حسین کریمان، ری باستان، ج۱، ص۳۱۳، تهران، ۱۳۴۵ش.
به هرحال، شهرت و محبوبیت بهرام چوبین آن اندازه بوده است که برخی از اعمال پهلوانی و صحنههایی از سرگذشت وی به تصویر کشیده شود. [۱۵۵]
Robinson, Bw, A Descriptive Catalogue of the Persian Painting in the Bodleian Library, Oxford، ۱۹۵۸، ج۱، ص۵۳.
[۱۵۶]
Robinson, Bw, A Descriptive Catalogue of the Persian Painting in the Bodleian Library, Oxford، ۱۹۵۸، ج۱، ص۵۴.
[۱۵۷]
Robinson, Bw, A Descriptive Catalogue of the Persian Painting in the Bodleian Library, Oxford، ۱۹۵۸، ج۱، ص۵۵.
[۱۵۸]
Robinson, Bw, A Descriptive Catalogue of the Persian Painting in the Bodleian Library, Oxford، ۱۹۵۸، ج۱، ص۱۱۸.
در ادبیات مکاشفهای زردشتی، به ویژه در برخی کتابهای پهلوی، مانند جاماسبنامه و زَندِوَهْمَنْیَسن از منجیای یاد شده است. در این نوشتهها از پیروزی زودگذر غاصبی سخن به میان آمده است که از خراسان خروج خواهد کرد و زمام امور را به دست خواهد گرفت، اما در جریان فرمانروایی کشته خواهد شد و پس از چندی، بیگانگان به تخت خواهند نشست. به نظر برخی از پژوهشگران، ممکن است این مطالب بر واقعیتهای تاریخی استوار باشد و غاصب یاد شده در این متون مکاشفهای با بهرام چوبین تطبیق شود؛ این تطبیق موجب میشود مطالب دیگری نیز که در این نوشتهها آمده است، نظمی منطقی بیابد. [۱۵۹]
Czeglédy, K, Bahrām Čōbīn and the Persian Apocalyptic Literature, Acta Orientalia, Budapest, ۱۹۵۸, vol VIII، ج۱، ص۲۱-۴۳.
[۱۶۰]
Destrée, A, Quelques réflexions sur le héros des récits apocalyptiques persans et sur le mythe de la ville de cuivre, La Persia nel Medioevo, Rome, ۱۹۷۱، ج۱، ص۶۳۹-۶۵۲.
۱۳ - فهرست منابع(۱) ابن بلخی، فارس نامه، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن ۱۹۲۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش. (۲) ابن ندیم، الفهرست، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵. (۳) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة عن القرون الخالیه، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳. (۴) اثیر اخسیکتی، دیوان، چاپ رکن الدین همایونفرخ، تهران ۱۳۳۷ ش. (۵) مهدی اخوان ثالث، ارغنون، تهران ۱۳۶۱ ش، همو، زمستان، تهران ۱۳۶۲ ش. (۶) محمد علی اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، تهران ۱۳۴۸ ش. (۷) علی بن محمد انوری، دیوان، ج ۱، چاپ محمد تقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۳۷ ش. (۸) محمد بن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی: تکمله و ترجمة تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین گنابادی، تهران ۱۳۵۳ ش. (۹) علی بلوکباشی، قهوه خانه های ایران، تهران ۱۳۷۵ ش. (۱۰) محمد تقی بهار، بهار و ادب فارسی، چاپ محمد گلبن، تهران ۱۳۵۱ ش. (۱۱) بهرام و گلندام، متن کردی و ترجمة فارسی، ضبط و ترجمه و توضیح از قادر فتاحی قاضی، تبریز ۱۳۴۷ ش. (۱۲) لورنس بینیون، ج و س ویلکینسون، و بازیل گری، سیر تاریخ نقاشی ایرانی، ترجمة محمد ایرانمنش، تهران ۱۳۶۷ ش. (۱۳) ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱). (۱۴) تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش). (۱۵) احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، چاپ ژالة آموزگار، تهران ۱۳۷۶ ش. (۱۶) مرتضی ثاقب فر، «سوگنامة فرود»، جهان نو، سال ۲۶ (زمستان ۱۳۴۹ـ بهار۱۳۵۰). (۱۷) عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ ثعالبی مشهور به غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج ۱، ترجمة محمد فضائلی، تهران ۱۳۶۸ ش. (۱۸) پیتر چلکوفسکی، «آیا اپرای توراندوت پوچینی بر اساس کوشک سرخ هفت پیکر نظامی است ؟»، مجلة ایران شناسی، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۰). (۱۹) حسن بن محمد حسن غزنوی، دیوان، چاپ محمد تقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۲۰) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ ش. (۲۱) بدیل بن علی خاقانی، منشآت خاقانی، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۲ ش. (۲۲) جلال خالقی مطلق، عناصر درام در برخی از داستانهای شاهنامه، در تن پهلوان و روان خردمند، چاپ شاهرخ مسکوب، تهران ۱۳۷۴ ش. (۲۳) محمود بن علی خواجوی کرمانی، دیوان، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۹ ش. (۲۴) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران ۱۳۶۷ ش ـ، ذیل «آل میکال» (از سیدعلی آل داود). (۲۵) محمد بن احمد دقیقی، دیوان، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۶۸ ش. (۲۶) علی اکبر دهخدا، لغتنامه، زیر نظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش. (۲۷) احمد بن داود دینوری، اخبار الطوال، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۶۶ ش. (۲۸) منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، شیراز ۱۳۶۵ ش. (۲۹) منصور رستگار فسایی، فرهنگ نامهای شاهنامه، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۰ ش. (۳۰) محمد امین ریاحی، فردوسی: زندگی، اندیشه و شعر او، تهران ۱۳۷۵ ش. (۳۱) عباس زمانی، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران ۱۳۵۵ ش. (۳۲) سعدالدین وراوینی، مرزبان نامه، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۷ ش. (۳۳) محمد قلی سلیم تهرانی، دیوان، چاپ رحیم رضا، تهران ۱۳۴۹ ش. (۳۴) مجدود بن آدم سنایی، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۹ ش. (۳۵) هادی سیف، نقاشی قهوه خانه، تهران ۱۳۶۹ ش. (۳۶) سیروس شمیسا، فرهنگ تلمیحات، تهران ۱۳۷۱ ش. (۳۷) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان فارسی، تهران ۱۳۷۲ ش. (۳۸) ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، تهران ۱۳۵۲ ش. (۳۹) محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷). (۴۰) طاهربن محمد ظهیر فاریابی، دیوان، چاپ هاشم رضی، تهران. (۴۱) علی بن محمود عماد فقیه، پنج گنج، چاپ رکن الدین همایونفرخ، تهران ۱۳۵۶ ش. (۴۲) عبدالرحمان عمادی، ورهرام روز و بهرام چوبین رازی در عقاید قدیم، فرهنگ ایران زمین، ج ۲۶، (بهار۱۳۶۵). (۴۳) محمد بن محمد عوفی، لباب الالباب، چاپ ادوارد براون و محمد قزوینی، لیدن ۱۹۰۳ـ۱۹۰۶. (۴۴) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱. (۴۵) حسین فریار، (درباره) «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، راهنمای کتاب، سال ۱۲، ش ۹و۱۰ (آذر و دی ۱۳۴۸). (۴۶) مهدی قریب، بازخوانی شاهنامه: تأملی در زمان و اندیشه فردوسی، تهران ۱۳۶۹ ش. (۴۷) آرتور امانوئل کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران ۱۳۵۱ ش. (۴۸) منوچهر کلانتری، «رزم و بزم شاهنامه در پرده های بازاری ' قهوه خانه ای،»، هنر و مردم، سال ۱۲، ش ۱۳۴ (آذر ۱۳۵۲). (۴۹) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۵۰) مجله ایران شناسی، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۰). (۵۱) مجمل التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران ۱۳۱۸ ش. (۵۲) محمد جعفر محجوب، داستان عوامانة هفت پیکر بهرام گور، مجلة ایران شناسی، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۰). (۵۳) محمد جعفر محجوب، شاهنامه و فرهنگ عامه، مجله ایران شناسی، سال ۲، ش ۲ (تابستان ۱۳۶۹). (۵۴) مسعود سعد سلمان، دیوان، چاپ رشید یاسمی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۵۵) علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹. (۵۶) احمد منزوی، فهرست مشترک نسخه های خطی فارسی پاکستان، اسلام آباد ۱۳۶۲ـ۱۳۷۰ ش. (۵۷) هرمز میلانیان، «بینش فلسفی و اخلاقی فردوسی»، در تن پهلوان و روان خردمند، چاپ شاهرخ مسکوب، تهران ۱۳۷۴ ش. (۵۸) ناصر خسرو، سفرنامه ناصرخسرو، چاپ نادر وزین پور، تهران ۱۳۶۷ ش. (۵۹) حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۵۵ ش. (۶۰) الیاس بن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۳۳ ش. (۶۱) الیاس بن یوسف نظامی، هفت پیکر، چاپ وحید دستگردی، تهران. (۶۲) تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمة عباس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ ش)،. (۶۳) سعدالدین وراوینی، مرزبان نامه، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۷ ش. (۶۴) هنریک ساموئل نیبرگ، دینهای ایران باستان، ترجمة سیف الدین نجم آبادی، تهران ۱۳۵۹ ش. (۶۵) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳ـ۱۹۵۵). (۶۶) سعید بنبطریق، التاریخ المجموع علی التحقیق و التصدیق، به کوشش لویس شیخو، بیروت، ۱۹۰۵م. (۶۷) عبدالله بنقتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. (۶۸) محمدحسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۳۰ش. (۶۹) عبدالقادر بغدادی، لغت شهنامه، به کوشش ک زالمان، سن پترزبورگ، ۱۸۹۵م. (۷۰) فتح بنداری، الشاهنامه، به کوشش عبدالوهاب عزام، تهران، ۱۹۷۰م. (۷۱) حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۹۱۵م. (۷۲) جلال خالقی مطلق، دربارۀ لقب بهرام، سردار مشهور ساسانی، یادنامۀ دکتر احمدتفضلی، به کوشش علی اشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۹ش. (۷۳) منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، شیراز، ۱۳۶۵ش. (۷۴) قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، تهران، ۱۳۶۸ش. (۷۵) محمد ظهیری سمرقندی، اغراض السیاسة فی اعراض الریاسة، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۹ش. (۷۶) حسین کریمان، ری باستان، تهران، ۱۳۴۵ش. (۷۷) عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۷۸) هانری ماسه، فردوسی و حماسۀ ملی، ترجمۀ مهدی روشن ضمیر، تبریز، ۱۳۷۵ش. (۷۹) محمد محمدی ملایری، تاریخ و فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۷۲ش. (۸۰) ملکه ملکزاده (بیانی)، پژوهش دربارۀ سکههای بهرام ششم (چوبینه)، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۴ش، س۱۰، شم ۱. (۸۱) احمد منینی، شرح الیمینی (الفتحالوهبی)، قاهره، ۱۲۸۶ق. (۸۲) محمد نرشخی، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمدبن محمدقبادی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۸۳) حسن نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، به کوشش هیوبرت دارک، تهران، ۱۳۵۵ش. (۸۴) نظامی گنجوی، خسرووشیرین، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۵ش. (۸۵) احمد یعقوبی، تاریخ، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۹۶۹م. (۸۶) Czeglédy, K, Bahrām Čōbīn and the Persian Apocalyptic Literature, Acta Orientalia, Budapest, ۱۹۵۸, vol VIII. (۸۷) Destrée, A, Quelques réflexions sur le héros des récits apocalyptiques persans et sur le mythe de la ville de cuivre, La Persia nel Medioevo, Rome, ۱۹۷۱. (۸۸) Justi, F, Iranisches Namenbuch, Hildesheim, ۱۹۶۳. (۸۹) Markwart, J,Ērānšahr, Berlin, ۱۹۰۱. (۹۰) Minorsky, V, Reviews of Books, Middle East, JRAS, ۱۹۳۹. (۹۱) Nöldeke, Th, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden, ۱۹۷۳. (۹۲) Robinson, Bw, A Descriptive Catalogue of the Persian Painting in the Bodleian Library, Oxford، ۱۹۵۸. ۱۴ - پانویس
۱۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهرام چوبین»، شماره۵۲۵۵. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهرام (۱)»، شماره۲۲۳۶. ردههای این صفحه : تراجم | ساسانیان | کارگزاران حکومت ساسانی | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی | مقالات دانشنامه جهان اسلام
|